درود ای ایران

ساخت وبلاگ
قصه دنیای مجازیبی بی جون بیا یبار، من برات قصه بگمقصه های راستکی، رک و سربسته بگمهیچکی بود هیچکی نبود، زندگیمون بازی بوددنیای قصه ی ما، دنیای مجازی بودآدماش دروغکی، خنده هاشون زورکیفالوهاشون کلکی، عکساشونم الکیتوی دنیای نتی، هیچکسی خودش نبودمی تونست حتی یه دیو، بشه دلبر بی بی زودروی صورتای ما، صفحه ها مثل نقابما میساختیم صفحه رو، دست ما بود انتخابیکی رنگش صورتی، یکی رنگش آبی بودآسمون توهمّی، دریاها سرابی بودواقعیت مرده بود زیر پاهای مَجازقانونش یه جمله بود: هرکاری اینجا مُجازاین شدش که بعضیا، پا گذاشتن تو فضاآهنا شدن طلا، شیطونا شدن خداعشقا اینترنتی شد، نامه ها ایمیلی شدتوی هر سایت یه اکونت، دروغامون خیلی شداینستا، واتس اپ و لاین، بله و ایتا اومدواسه جرمای نتی، پلیس فتا اومددکتر مجازیمون که یه روزی واکسی بودمنبع درآمدش فروش پراکسی بودشاخ اینترنتیمون یا همون شاپریونتوی نت آهو بود و بیرونش یه مادیونگنده لاتای نتی، پفکی و پاپتیتو مجازی شیر نر، بیرون اما پاکتیرفیق فاب نتیت، مامور سایبری بوددنبال گاف دادنت توی هر سایت بری بودپول دارای الکی، ایده های فرضیشوندلارای قلابی، ماشینای قرضیشونچی شده بی بی جونم؟ خیالت که دیوونم؟ حق داری بخندی خب، نت نداری میدونمجدیدا عوض شده بی بی جون رابطه هاهمه چیز مجازیه، قانونا، ضابطه هادیگه حتی بی موبایل، نون شب لنگ میمونهدل آدمای شهر، واسه هم تنگ میمونهچیزی حس نمیشه جز، حسگر تاچ کیبوردآخرم نفهمیدیم اون قدیمارو کی برد؟!قدیمایی که همه، جمع بودیم کنار همخوش بودیم بدون لایک، حتی در شمار کممیتونستیم حس کنیم، دستای همدیگروبازیای بچگی، حس و حال دیگروولی افسوس دیگه رفت روزای شادی و شعرحالا هرجا که میری، پره از کامپیوترخلاصه قصه ی ما بی بی جون سر نرسیددنیای د درود ای ایران...ادامه مطلب
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1402 ساعت: 17:18

به غم غرقم و بی قایق، دلم ساحل هوس داردخیال خام آزادی، کبوتر زین قفس داردتوان ماندنم رفته، بمانده هرچه بیهودهبه خاک افتاده آن ماهی، که یک آخر نفس داردعبث بر جان بی نایم، بتازد لشگر غم هاچو من شهری تهی هستم، که تنها یک عسس داردبه امید سرابی بس سفرها کرده ام اماشدم آن مانده در راهی، که آتش پیش و پس داردچونان زخمی یارانم، که گویی غرق نفرینمنه قلبم عشق می داند، نه امیدی به کس داردهمه گویندم ای غافل، جوانی، سعی بالا کنو من آن کاج بی حاصل، که رشک خارو خس داردبسی سیرابم از دنیا، نمی خواهم دگر جامیخدارا ساغر این ساقی، برایم کاش بس داردمحمد رضا گرکانی ۱۴۰۲ درود ای ایران...ادامه مطلب
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 16:35

نوش جانت شود ای دل غم رسوایی عشقچه بسا گفتمت این راه مرو، بن بست استچشم او دیدی و بشکستن خود را کوریبشکند دست کج عشق که اینسان پست استگفتی از آن نگه مست خماری نرسد یادت نیست؟غمگساری شده ام حال که دائم مست استراست گفتی شب آن خال سیه زیبا بودکاش میگفتیم این شب به ابد پیوستستبرده ام راه غلط عمری و اینک بنگرنادمی را که به کنج غم خود بنشستستآه ازین طالع منحوس که افتاد به منخود من از خود من، زار و پریشان خستستهرچه آمد به سرم حاصل اعمالم بودحقم این نامه ی شومی که کنون در دست استمحمد رضا گرکانی ۱۴۰۲ درود ای ایران...ادامه مطلب
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 16:35

بی بی جون دلم گرفته باز، بگواز شب و قصه های دراز بگوبگو از اون آدمای بی ریادلاشون پر از گل اقاقیابگو از شاه پریون و ترنجاژدهای دوسر و ساحل گنجبی بی راستشو بگو، دنیا چی شد؟چرا اینجوری پر از تاریکی شد؟آخر و عاقبتامون یکی شدبی بی دنیا چرا هرکی هر کی شد؟تو که گفتی دیو و دد خیالیهخدامون همینجا این حوالیهپس چرا راستکی بد شدن همه؟آدمامون دیو و دد شدن همهچرا مثل قدیما صفایی نیست؟تو دل شهر سیا وفایی نیستقدیما بزرگتر احترامی داشتدزده حتی بی بی جون مرامی داشتمردامون مردای بازاری بودندنبال یاری بودن، کاری بودنزنامون عطر گلاب و چای و هلساده پوش و ساده گیر و ساده دلکسب و کارامون بی بی رونقی داشتگربمون حیا، سگه وق وقی داشتیکی بودش که به دادت برسهتو اداره ها، به کارت برسهچالمونو کسی چاهش نمیکرددستی از نونو کوتاهش نمیکرددلامون ناب بودن رودا پر آبجنگلامون سبز و رو حساب کتابروزی ماهیگیرو دریا میدادشبامون بوی خوش فردا میدادعشق تدریس بودن معلماشنه که لنگ نون شب، گیر معاشمرد و مردونگی بود، حقوقی بودفردین و تختی، آقا وثوقی بودهرکی هرچی کاشت همونو برمیداشتنه که برداره از اونچی که نکاشتحالا اما بی بی شهر شلوغ شدهعشقا کشکی، قصه ها دروغ شدهنمیدونم چرا آدماش بدنانگاری قید خدارو هم زدنبی بی جون کاشکی که برگردیم عقبواسه یک ثانیه حتی یک وجبدوباره بو بکشم چارقدتوگل بگیرم سر تا پا و قدتوبی بی جون بیخیالش حالم بدهفاز غصه به دلم دیگه ندهدنیامون که بد شد و رفت تو کتاببی بی قربون چشات بگیر بخوابمحمد رضا گرکانی ۱۴۰۰ درود ای ایران...ادامه مطلب
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 1:27

هرچه بر من بنمود از همه، دیوار، نهان

آینه گفت برایم همه اسرار، عیان

کرد هر بار که دیوار مسیرم مسدود

من بیاویختم آئینه و ره داد نشان

محمد رضا گرکانی 1400

درود ای ایران...
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 1:27

از شاه راه چشم تو، راهیست تا آنسوی منجایی پر از دلداگی، جایی پر از عاشق شدنگاهی تعجب میکنم، از این همه بی تابیمهستی در آغوشم ولی، میخواهمت با جان و تنتنها دلیل شاعری، الهام بخش شعرمیشد داستان ما چنان، افسانه هایی از کهندر تنگنای زندگی، در این همه آلودگیاینجا حضورت میدهد، بوی گل و دشت و دمنشب های پر درد مرا، یک قرص ماه کاملیدر جمع زیبایان تویی، یک شاخه گل روی چمندر جنگ دستان منو، آن لشگر گیسوی توجانباز چشمت میشوم، عشقت برایم چون وطنخورشید شادی هستی و ابر غمم را پس زدیپیش از تو تنها بود تن، بعد از تو " من " شد این بدناینبار اگر دیدی مرا، یک لحظه هم بی من مشواصرار بر رفتن مکن، حرف از جدایی ها مزنمن بی نگاهت خالیم، در جان پناهت عالیماین خانه را بی خود مکن، از این دوتایی دل مکنمحمد رضا گرکانی ۱۴۰۰ درود ای ایران...ادامه مطلب
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 41 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 1:27

نگرد نیست  درد دل با که بگویم؟ که شود محرم راز؟هیچ کس بر غم من چون دل من محرم نیستخورده از دست خودی خنجر سنگین بر دلبر چنین زخم بجز سنگ نمک مرهم نیستنه توان سخنم هست نه یا راه نجاتجز به جا ماندن و فرس درود ای ایران...ادامه مطلب
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 36 تاريخ : يکشنبه 27 بهمن 1398 ساعت: 20:31

شب است و باده و یادت فراوانسکوتی در پس آوای بارانز می جامم تهی جانم پر از دردچو من ابر از غم دوریست گریانبه دل گویم بیافزا صبر خود رابه درد دوری اما نیست درمانچنان زندانی عشقت شد این دلکه بی تو کل دنی درود ای ایران...ادامه مطلب
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 27 بهمن 1398 ساعت: 20:31

 

ما را چو شمع برای سوختن آفریده اند

ای شعله مترسان مرا ز حُرم تنت

از  اشکم و فرسودنم بترس زیرا

وابسته به سوختن ما آفریدنت

 

محمد رضا گرکانی - 98

 

 

درود ای ایران...
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 50 تاريخ : يکشنبه 27 بهمن 1398 ساعت: 20:31

 

همیشه کار چشم تو مرا ندیدن است

دوای درد من و تو دل بریدن است

ز هم نشینی آسمان و دریا فهمیدم

که گاه رسیدن همان نرسیدن است

محمد رضا گرکانی - 98

درود ای ایران...
ما را در سایت درود ای ایران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : smrg بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 27 بهمن 1398 ساعت: 20:31